عده ای از عوامل درباری بعد از فرار از کشور دست به قلم بردند و جهت تطهیر خود یا دیگران شروع به نوشتن خاطرات خود کردند . با بررسی این خاطرات و توجه به محتوای آنها نکاتی وجود دارد که توجه هر خواننده و نویسنده ای را به خود جلب می کند از جمله این نکات دست گذاشتن روی نشانه های انحطاط حکومت می باشد که در زیر نوشته های خود عوامل درباری را درباره این مسئله بیان می کنیم .


پهلوی

 1– بی اعتمادی مردم به حکومت : نشانه های انحطاط از اواسط دهه 50 شمسی به چشم می خورد و حتی نزدیکان به دربار آن را احساس می کردند . مینو صمیمی از جمله این در باریان بود :

« تقریباً هر روز به قضایایی بر می خوردم که از گسستگی بیش از پیش مردم و رژیم حکایت داشت. روند امور به جایی رسیده بود که بعضی افراد بی باکانه ، درحضور دیگران از رژیم بد می گفتند و به انتقاد از فساد مالی و رفتار غیر اخلاقی خانواده شاه می پرداختند .

ازمشاهده نفرت روز افزون مردم نسبت به رژیم شاه – چه در افراد عادی مثل نانوا و سبزی فروش و مستخدم و کارگر ، و چه در دانشجویان و اساتید دانشگاه چنان حالم دگرگون می شد که از خدمت در دفتر مخصوص ملکه احساس گناه می کردم ... » (1)

تداوم همین امر در ساختار نیروهای مسلح در نوشته عباس قره باغی قابل مشاهده است :

« مهم ترین عامل نارضایی در نیروهای مسلح شاهنشاهی در سال های اخیر ، دو موضوع سوء جریانات مالی وعدم رعایت قانون و عدالت ، در امور پرسنلی و مسائل رفاهی و اجتماعی بود. »(2)

بی اعتمادی مردم به عملکردهای حکومت پهلوی ، در خاطرات عبدالمجید مجیدی به خوبی قابل مشاهده است ، آنجا که می نویسد :

« گرفتاری ما این بود که نهادهای مملکت ، درست کار نمی کرد، بنیاد حکومت مشروطه درست کار نمی کرد . یعنی مجلس ، یک مجلس واقعی که طبق قانون اساسی عمل بکند ، نبود . دادگستری مان یک دادگستری ای که آن طور که به اصطلاح قانون اساسی مستقلاً و با قدرت عمل بکند، نبود. دولتمان که قوه مجریه بود، آن طوری که باید و شاید ، قدرت اجرایی نداشت ، توجه می کنید ؟ این ساختار سیاسی ، این نهادی که می بایست درست عمل بکند ، وجود نداشت ، در نتیجه آن تغییر گروهی که در دولت باید وجود داشته باشد ، وجود نداشت . گاه گداری یک گروهی بروند ، گروه دیگری بیایند، وجود نداشت . آن اعتمادی که مردم می بایست به دستگاه ها داشته باشند که وقتی وکیل مجلس صحبت می کند ، حرف مردم را دارد می زند ، وجود نداشت ، آنجایی که پرونده شخصی می رفت به دادگستری می بایست اعتماد داشته باشد که قاضی با بی طرفی قضاوت می کند ، این اعتماد وجود نداشت .»(3)

 وقتی فساد رواج یافت نه تنها در سطح دولت ، بلکه دامنگیر کارمندان دولت شد که ازمقام خود سوء استفاده سودا گرانه می کردند

فریدون هویدا ، بی اعتمادی و سوء ظن مردم به خانواده پهلوی را اینچنین ترسیم می کند :

« درسفر به ایران هرجا می رفتم و با هرکس – اعم از آشنا یا بیگانه – صحبت کردم ،‌همه به نحوی از اوضاع مملکت گله داشتند .

درآن زمان گرچه مردم هنوز شخص شاه را آشکارا هدف حمله قرار نمی دادند ، ولی از انتقاد و بدگویی نسبت به خانواده او به هیچ وجه ابایی نداشتند . عبدالرضا این کار را کرد، غلامرضا آن کار را کرد، و مواردی شبیه آن ( البته بدون به کار بردن القاب سلطنتی آنها ) ورد زبان مردم بود . ولی در این میان ، والا حضرت اشرف خواهردوقلوی شاه جایگاه ویژه ای داشت و حملات اصلی نیز اکثراً روبه سوی او هدف گیری می شد. » (4)

البته اسدالله علم وزیر در بار شاهنشاهی وقوع انقلاب اسلامی و نشانه های انحطاط رژیم پهلوی را زودتر از سایرین پیش بینی کرده بود :

« هر اتفاقی ممکن است بیفتد . صحنه داخلی آن قدرها هم آرام نیست . مردمان عمیقاً ناراضی اند . مردم ، خواهان چیزی بیش از رفاه اقتصادی هستند ، آنان خواهان عدالت ، هماهنگی اجتماعی و حق اظهار نظر در امور سیاسی هستند . " (5)

پهلوی

2- فراگیر شدن فساد مالی : محمد رضا پهلوی در باره وضعیت فساد مالی در دولت های عصر خود چنین اعتقاد داشت :

« وقتی فساد رواج یافت نه تنها در سطح دولت ، بلکه دامنگیر کارمندان دولت شد که ازمقام خود سوء استفاده سودا گرانه می کردند . »(6)

اسد الله علم نیز که خود ازجمله چهره های شاخص فساد مالی عصر پهلوی است ، در باره چگونگی بی اعتنایی و بی دقتی بودجه عمومی ، در خاطرات خود می نویسد :

« با نخست وزیرصحبت می کردم ، از اوضاع مالی فوق العاده نگران بود . گفتم ، درست است که در یک بودجه یک میلیارد دلاری ریخت و پاش های کوچک چیز مهمی نیست . ولی خلاف اصل است . مثلاً همین که می فرمایید وزیر خارجه نهصد ساعت " واشرون کنستان " برای کادو سفارش داده است . هرکس بشنود گوش و چشم خود را از تعجب می گیرد. آخر چرا چنین اجازه هایی می دهید ؟ این خلاف اصل است . بیچاره سردلش باز شد و شکایت ها آغاز کرد. گفتم هیچ کس غیر ازخودت مسئول نیست .»(7)

مینو صمیمی فساد را امری عمومی دانسته است ، بطوری که می نویسد :

« ولع سیری ناپذیر سرمایه داران تازه به دوران رسیده برای جمع آوری ثروت ، آنها را به صورتی در آورده بود که برای دستیابی سریع به سود هنگفت ،‌همه اصول اخلاقی را زیر پا می گذاشتند و به این وسیله بذر فساد را نیز درتمام سطوح جامعه می پاشیدند . " تا می توانی جیبت را پرکن " به عنوان یک شعار ملی نانوشته درهمه جا ورد زبان ها بود . درمیان آن دسته از وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی که مبالغ هنگفتی برای اجرای پروژه های عظیم خیالی به دستشان می رسید ، اختلاس به وفور رواج داشت و تقریباً همه مقامات سطح بالای کشور از متقاضیان معامله با کشورهای خارجی ، رشوه های کلان می گرفتند ، تا از شاه برایشان مجوز " تجارت آزاد " بگیرند .»(8)

مساله ای که به مراتب بیش از وضع نابسامان اقتصاد کشور سبب قیام دسته جمعی علیه رژیم شد ، جلوگیری شاه از مشارکت مردم برای تصمیم گیری در امور مملکت بود

3 – بی توجهی به نقش مردم : فریدون هویدا در کتاب خود به نام سقوط شاه در خصوص عدم توجه شاه به مشارکت مردم در تصمیم گیری در امور مملکت می نویسد :

« مساله ای که به مراتب بیش از وضع نابسامان اقتصاد کشور سبب قیام دسته جمعی علیه رژیم شد ، جلوگیری شاه از مشارکت مردم برای تصمیم گیری در امور مملکت بود.

چون هیچ بخشی از جامعه و امور زندگی مردم نبود که تحت کنترل شاه قرار نداشته باشد ، به همین جهت نظر افراد نیز هرگز در پیشبرد خواسته هایشان موثر واقع نمی شد . سایه شاه بر سراسر مملکت گسترده بود ،‌ و این وضع جز برانگیختن حالت از خود بیگانگی در مردم نتیجه گیری به بار نمی آورد .

... بی اعتنایی و عدم اشتیاق مردم به مشارکت در کارها تا بدان پایه رسیده که ارتباط اندیشه ها را ازهم گسیخته و وضعی چنان ناراحت کننده بوجود آورده که هیچ اشتیاقی به ادامه خدمت درمن برنمی انگیزد ... همه کارها مملکت به نظر دروغین و تصنعی می آید . مردم به صورت اشباحی در آمده اند که جلوی صحنه یک تئاتر غیر واقعی درهم می لولند ، تصور اتم بعد از اینکه دوان دوان خود را به وطن درحال پیشرفت ! رسانده ام به سرعت رنگ بافته است و احساس می کنم که همه ما جز گروهی بازیگر یک نمایش مضحک و غم انگیز نیستیم ... »(9)

پهلوی

4 – عدم توجه به اصول مذهبی : اکثر اعضای خانواده سلطنت و مقامات سطح بالای کشور بگونه ای زندگی می کردند که حداقل می توان گفت روش آنها نه تناسبی با دستورات مذهب رسمی کشور داشت و نه قابل تطبیق با اصول اخلاقی بود .

شاه به تحریک امیر اسد اله علم ( وزیر دربار ) و مفتخورهایی که علم را درمحاصره داشتند . دستور داد چند کازینوی قمار و تفریحگاه در ایران احداث شود . علت آن هم چنین توجیه شد که : وجود اینگونه مراکز برای جلب شیوخ ثروتمند خلیج فارس لازم است و برای احداث آنها هم انگیزه های سیاسی و اقتصادی بیشتر مد نظر قرار دارد .

باتوجه به اینکه اسلام ، صرف الکل و قماربازی را تحریم کرده ، طبیعی است که دست زدن به اقداماتی نظیر تأسیس قمارخانه و تفریحگاههایی مثل کیش می توانست صدمات فراوانی به وجهه شاه و خانواده سلطنتی در بین مردم ایران وارد آورد و در این مورد شایعه ای نیز بر سر زبانها بود که والا حضرت اشرف مبالغ هنگفتی را در یکی از کازینوهای خارجی باخته است . بعضی ها هم گفتند که والاحضرت شمس از اسلام رو گردانده و به مذهب کاتولیک گرویده است (10)

5 – رفتار اقتصادی خانواده پهلوی : فریدون هویدا درباره رفتارهای اقتصادی خاندان پهلوی چنین می نویسد :

« سهام عمده 17 بانک و شرکت بیمه ، 25 کارخانه صنعتی ، 8 شرکت استخراج معدن ، 10 کارخانه مصالح ساختمانی ، 45 شرکت مقاطعه کاری راه و ساختمان و بسیاری موسسات دیگر در ایران ، به بنیاد پهلوی واعضای خانواده شاه تعلق دارد . ضمن آن ، شاهزادگان پهلوی اقلام قابل توجهی به صورت حق دلالی و یا شراکت درسود فروش از کمپانی های مختلف دنیا به دست می آوردند.

مهم ترین عامل نارضایی در نیروهای مسلح شاهنشاهی در سال های اخیر ، دو موضوع سوء جریانات مالی وعدم رعایت قانون و عدالت ، در امور پرسنلی و مسائل رفاهی و اجتماعی بود

... به مرور به نحوی غیر مشهور ، همراه با افزایش قیمت نفت و سست شدن کنترل شاه بر خانواده اش ، ناگهان اشتهای شاهزادگان پهلوی به کسب ثروت چنان بالا گرفت که گویی هرگز سیر شدنی نیست و به دنبال آن ، چون اقدامات خانواده سلطنت برای طبقات مختلف به صورت الگو در آمد ، دامنه کار به جایی کشید که سال 1977 به بعد ، می شد ایران را به صورت صحنه ای مجسم کرد که در آن تکه ای گوشت را به میان یک گله سگ گرسنه انداخته باشند . »(11)

پرویز راجی با بیان بخشی از ثروت خانواده شاه دچار شگفتی شده و چنین نوشته است :

« به گزارش کارمندان بانک مرکزی ، 2 تن از خواهر زاده های شاه و یک ژنرال ارتش به اضافه گروهی دیگر اخیراً مبلغی معادل دو میلیارد و چهار صد هزار دلار از ایران به بانک های خارج از کشور انتقال داده اند .... خدای من ! باور نکردنی است .»‌(12)

پی نوشت ها :

1 – مینو صمیمی ، پشت پرده تخت طاووس ،‌ ترجمه حسین ابو ترابیان ، چ 2 ، تهران : اطلاعات ، 1368 ، ص 217.

2 – عباس قره باغی ، اعترافات ژنرال ، چ 9 ، تهران : نشر نی ، 1366 ، ص 91.

3 – عبدالحمید مجیدی ، خاطرات عبدالمجید ، ویراستار حبیب لاجوردی ، تهران : گام نو ، 1382 ، ص 175.

4 – فریدون هویدا ، سقوط شاه ، ترجمه ح . ا. مهران ، چ 3 ، تهران : اطلاعات ، 1365 ،‌ص 28.

5 – اسد الله علم ، گفت و گوهای من با شاه ،‌ج 2 ، تهران : طرح نو ، 1371 ، ص 554.

6 – محمد رضا پهلوی ، پاسخ به تاریخ به کوشش شهریار ماکان ، تهران : شهر آب ،1371 ، ص 246.

7 – اسدالله علم ،‌ همان ، ص 100.

8 – مینو صمیمی ،‌ همان ، ص 173 .

9 – فریدون هویدا ، همان ، صص 103 – 102 .

10 – همان ، صص 97 – 96 .

11 – همان ، صص 149 ، 140 .

12 – پرویز راجی ،‌ خدمتگزار تخت طاووس ، ترجمه ح.ا. مهران ،‌چ 9 ، تهران : اطلاعات ، 1373 ، ص 322.